در سالهایی که آذربایجان ایران در اشغال نیروهای ارتش سرخ شوروی بود، میر علی یوسفی در 16 بهمن1322 روستای سید لر به دنیا آمد. شغل پدرش (میر مطلب) گله داری و کشاورزی بود. پدر میر علی، برایش"میرزا" یی اجیر کرد تا به او در منزل درس بدهد . پدر میرعلی، در این باره می گوید :
((چون از مدرسه و مکتب خانه ترسیده بودم، لذا به علت تمکن خوب، میرزا یی برایش اجیر کردم و تا چهارم ابتدایی در پیش ایشان درس خواند. در این دوران، با علاقه درس و تکلیف را انجام می داد و میرزا از او راضی بود.))
میر علی،دوران کودکی خود را در خانواده نسبتا مرفه گذراند. به گفته پدرش برای انجام کارهای روزمره در خانه نوکر داشتند. رفاه نسبی و آسایش باعث شده بود تا میر علی روحیه شاد و بازیگوش داشته باشد و ابزار بازی را از طبیعت پر نعمت پیرامون بدست اورد. پدرش می گوید که بازی مورد علاقه میر علی قایم موشک بود.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » امید-احدی ( جمعه 90/10/23 :: ساعت 10:5 عصر )
میر محمود بنی هاشمی
میر محمود بنی هاشمی، در 10خرداد 1337 در روستای «ساحلی سفلی» از توابع مشکین شهر در خانواده ای کشاورز متولد شد. وی نخستین فرزند خانواده بود و در کودکی با راهنمایی مادرش – رقیه مصطوفی – به یاد گیری قرآن پرداخت.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » امید-احدی ( یکشنبه 90/10/11 :: ساعت 2:58 عصر )
قائم مقام فرماندهی لشگر31عاشورا (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)
نام : حمید باکری
نام پدر : حسین
تاریخ تولد :-/9/1334
محل تولد :آذربایجانغربی / ارومیه
تاریخ شهادت : 6/12/1362
محل شهادت : جزیره مجنون
طول مدت حیات :28 سال
مزار شهید : مفقودالجسد
آخرین سمت : قائم مقام فرماندهی لشگر31عاشورا
تولد و کودکی
در آذر سال 1334 در شهرستان ارومیه چشم به جهان گشود . در سنین کودکی مادرش را از دست داد و دوران دبستان و سیکل و اول دبیرستان را در کارخانه قند ارومیه و بقیه تحصیلاتش را در دبیرستان فردوسی ارومیه به پایان رساند. بعلت شهادت برادر بزرگش علی که بدست رژیم خونخوار شاهنشاهی انجام شده بود با مسائل سیاسی و فساد دستگاه آشنا شد . بعد از پایان دوران خدمت سربازی در شهر تبریز با برادرش مهدی فعالیت موثر خود را علیه رژیم آغاز کرد و خود سازی و تزکیه نفس شهید نیز بیشتر از این دوران به بعد بوده است .
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » امید-احدی ( شنبه 90/5/22 :: ساعت 8:57 صبح )
"صراط" - مدتی پیش چند جوان کرجی طرحی را ارائه کردند تا شاید بتوانند با الگوسازی قهرمانان ملی راه نقش بستن الگوهای انحرافی بیگانه بر سینه جوانانمان را ببندند در این طرح تصویر شهید محمد ابراهیم همت شهید مهدی خرازی شهید سید مرتضی آوینی و تعدادی دیگر از شهدا روی تی شرت های سفید و طوسی نقش بسته بود . ابتدا که این طرح از طرق مختلف به مردم شناسانده شد شاید از کمترین توقعات ، پشتیبانی یک نهاد یا سازمان مرتبط از این طرح بود و حالا بعد از گذشت مدتها قرار است در برنامه های تازه وزارت کشور این طرح برای ترویج مد دولتی جایگزین پوشش کنونی جوانان ایران شود.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » امید-احدی ( چهارشنبه 90/5/12 :: ساعت 11:29 صبح )
محمد نگارستانی به سال 1343 در خانواده ای متوسط از اهالی کرمان متولد شد. دوران تحصیلات ابتدائی و راهنمائی در دبستان عدالت و مدرسه امیرکبیر کرمان طی نمود. تحصیلات متوسطه را در دبیرستان طالقانی پی گرفت. با شروع غائله ضد انقلاب در غرب کشور ، محمد به کردستان حرکت می کند. در مرحله بعد همراه با 7 تن از دوستان خود عازم جبهه سومار می شود.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » امید-احدی ( یکشنبه 90/2/18 :: ساعت 12:33 صبح )
استاد حسن بنا، نام یکی از خیابانهای شهر تهران می باشد
رضا استاد حسن بنا راننده اتوبوس دو طبقه شرکت واحد که در خط میدان شوش، میدان توپخانه (امام خمینی) کار میکرد، 11 آذر سال 1357 مطابق با اول محرم سال 1399 پس از انجام اقدامی عجیب و ایثارگرانه توسط یکی از مأموران فرمانداری نظامی تهران به شهادت رسید.
ادامه مطلب... عبدالله از آن دست خشکه مقدس ها بود که نماز خواندنش یکساعت طول میکشید. گوشه مسجد همیشه جای او بود. هشت سالجنگ، از قم آن طرفتر نرفت. البته بچه تهران بود و برای زیارت به قممیرفت. خیلی هم حواسش بود که اشتباهی سوار اتوبوسی نشود که بهاهواز میرود. توی مسائل سیاسی برای خودش خبره بود، تحلیلهایشخیلی عالی بود. البته یکی دو سال پس از هر حادثه و واقعه! ادامه مطلب... خوب می دونم اگه رفیق من، یه خانم بیوه بی سرپناه با یه دختربچه کوچولو و ناز بود که صاحب خونه اثاثش رو ریخته کنار خیابان، می شد از سردار معظم و معززی چون سردار سپاه اسلام جناب آقای رجبی معمار مدیریت محترم شبکه پنج سیمای جمهوری اسلامی ایران خواست که یک اکیپ از فیلمبرادارانش را بفرستد تا گزارشی از او تهیه کنند که فردا شب ده ها و صدها آدم خیر و حاج بازاری، فقط برای رضای خداوند سبحان، برایش خانه و کاشانه و مکان امن جور کنند! ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » امید-احدی ( سه شنبه 89/11/26 :: ساعت 2:31 عصر )
روزهای آخر جنگ که امام گفت همه به جبهه بروند، رگ غیرتعبدالله تکان خورد، عصبانی شد که چرا نیروها به جبهه نمیروند تا اماماین گونه بخواهد که مردم به جبهه بروند. آن شب در مسجد محل، حامدرا که دید، بادی به غبغب انداخت، جلو آمد و پس از آن که نفس عمیقیکشید، رو به او گفت:
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » امید-احدی ( دوشنبه 89/11/25 :: ساعت 9:29 عصر )
فقط کافی است تا جوکری مثل شهریاری یک ذره به حال کسی گریه کنه تا انبوه کمک براش سرازیر شود.
نه! رفیق من گدای تلویزیونی نیست.
دی ماه سال 1364 باهاش آشنا شدم. سید خدا، بچه باصفا و بامرامی بود. آن قدر که با او عقد اخوت بستم.
با هم در عملیات والفجر 8 بودیم، ترسیدیم و زخم خوردیم.
با هم ...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » امید-احدی ( شنبه 89/11/16 :: ساعت 9:34 عصر )
کاریکاتور یک انگلیسی به نفع مسلمانان
مادر و پسر بازیگوش
شهید میر علی یوسفی سادات
میر محمود بنی هاشمی
باز دلم هوای نوشتن دارد
میگفت: از روزی میترسم که ...
زندگی نامه شهید جواد کریمی
زندگینامه شهید حمید باکری
هیچ حس خاصی نسبت به تصویر شهید همت ندارم
چشمایی که کربلا داد
مهرنامه
عشقعلی
پس بگذار شیعه بودن خود را، با شهادت در کربلا ثابت کنم.
استاد حسن بنا کیست؟
جبهه رفتن خشکه مقدس ها!
[همه عناوین(61)]