در اردوگاه موصل پیرمرد بزرگوارى بود که بعد از نماز صبح مى نشست و دعا مى خواند، بعثى هاى پلید هم اگر کسى بعد از نماز صبح بیدار مى ماند و تعقیبات مى خواند، خیلى متعرضش مى شدند. به هر حال، آمدند و متعرض حاج حنیفه شدند. به او گفتند: پیرمرد! این چیه که تو بعد از نماز صبح مى نشینى و وراجى مى کنى؟ (با لحن نابخردانه خودشان). ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » امید-احدی ( سه شنبه 88/11/20 :: ساعت 7:0 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کاریکاتور یک انگلیسی به نفع مسلمانان مادر و پسر بازیگوش شهید میر علی یوسفی سادات میر محمود بنی هاشمی باز دلم هوای نوشتن دارد میگفت: از روزی میترسم که ... زندگی نامه شهید جواد کریمی زندگینامه شهید حمید باکری هیچ حس خاصی نسبت به تصویر شهید همت ندارم چشمایی که کربلا داد مهرنامه عشقعلی پس بگذار شیعه بودن خود را، با شهادت در کربلا ثابت کنم. استاد حسن بنا کیست؟ جبهه رفتن خشکه مقدس ها! [همه عناوین(61)]
>> بازدید امروز: 34
>> بازدید دیروز: 3
>> مجموع بازدیدها: 202813
|