نامه ای از شهید دکتر سید عبدالرضا موسوی به همسرشان
همسرم،تو ندید ه ای که لحظه های جان دادن یک شهید چقدر دردناک است.اما شیرین و با شکوه است.
ای یار وفادار،ای مهربان،مبادا خود را غمگین و غریب بیابی که در خلوت های پرهراس ذکر اوست که آرام و روشن می دارد و تو ای مهربان که بسیار تو را آزردم،اکنون عزیزت و عزیزمان را قربانی بدار و خونش را ریخته بپندار.
همسرم،من از چشم های معصوم تو که به امیدی بر من خیره و دوخته مانده اند شرم دارم.مبادا که از حلقومت ناله ای برخیزد.مبادا که رنج تورا جز تنهایی کسی بداند.مبادا واین همه را تنها یاد اوست که می بخشد.