دلم را شکست...
بدجوری هم شکست.
داشتم روی یکی از پروژههای درسیام کار می کردم، که ناخواسته این مطلب را دیدم.
نوشته بود:
به نام خدا
من می خواهم در آینده شهید بشوم. برای این که....
معلم که خنده اش گرفته بود، پرید وسط حرف مهدی و گفت: «ببین مهدی جان! موضوع انشاء این بود که در آینده می خواهید چه کاره بشین. باید در مورد یه شغل یا یه کار توضیح می دادی. مثلاً، پدر خودت چه کارست؟
آقا اجازه! شهید شده...
متن کوتاهی که دلم را لرزاند، قلبم را فشرد، و بغضم را...
دلم هوای مزار حاج حسین خرازی و حاج احمد کاظمی را کرده است...
اگر شما هم دلتان شکست، یاد من هم باشید.